هر سال دم عید که میشه کلی هدف جدید برا خودم میچیندم و با کلی اامید و ارزو میرم به سمت شروع سال جدید ، ولی هر سال یکنواخت تر میشه و نمیشه اونی که می خواستم ! ولی امسال سال تغیر من هست و به سمت ارزو هام خواهم رفت
هشت لبخند نود و هشتی :
اوم خب راستش کمتر زمانی میشه من پیدا کنی که نخندم ، بعضی وقتا حس میکنم شاید یکم خلم
و بگم که این حافظه ضعیف منو یاری نمیده ولی خب می نویسم :
اولیش : وقتاییی که منو مامانم با کل کل همو اذیت میکنیم تا یکی اون یکیو ضایع کنه و وقتی داریم برا هم قیافه کج میکنیم و زبون در میاریم جفتمون غش میکنیم از خنده
دومیش : اون تقلب اعجاب انگیز سر امتحان فیزیک
سومیش : اون دربی که گروهی رفتیم و عالی بود ( می نویسمش)
چهارمیش : وقتی خونه مستقل خودمو گرفتم
پنجمیش : وقتی موهای ریخته دوتا دوستامو مسخره کردم ( خدایاااا موهای من نریزه) اونقدر خندیدم که از کلاس رفتم بیرون
ششمیش : اون قدم زدن اخر شب و هات داگ خوردن و دوغ توی اون سرما و سگ لرز زدن
هفتمیش : اون بیرون رفتن با افسون تو اون هوای پاییزی
هشتمیش : امروز ظهر وقتی که خاطراتمو برا مامان اینا تعریف میکردم و همه فقط کف زمین پهن بودیم
مرسی مرسی از پریسا و ارام عزیر برای دعوتشون و اینکه کلی خنده و خاطره خوبو به یادم اوردن ، راستی اصلا درست نوشتم چالشوووو !!!
+ امسال اولین سالی بود که تا این موقع هنوز لحظه تحویل سالو چک نکرده بودم!!!! راستی پیش پیش کلی ارزوی خو میکنم براتون
درباره این سایت