اوووو چه طولانی شد ، حالا که خودم دیدمش گفتم کی می خونتش تازه کلی جاهاشو حذف کردم که طولانی نشه ، پیش پیش ببخشید
تا خبر شدم واسه پای صندق رفتن ثبت نام میکنن یه زنگ زدم پدر گفتم میشه منو هم ثبت نام کنی ! که گفت حله . حالا دلیلم چی بود ! گفتم برم یه تجربه جدید داشته باشیم و از نزدیک روند رو ببینیم ، بعدم اقا پول میدادن و این روزا من اونجایی ام که پول باشه بعدم رفیقم بم نگفته بود تا باهم ثبت نام کنیم پس منم جدا ثبت نام کردم .
حداقل از یک ماه قبل( هنوز هیچکس خبر نداشت) پدر گرام بم گفت حوزم کجاس و با کیا هستم و زرت زد تو ذوقم ! پیش خودش نبودم( رفتم یه جا حاشیه ای و تقریبا شلوع) و من رو این حساب کرده بودم دوم تنها کسی که از اون لیست میشناختم یه دختره بود که ۳_۴ سالی ازم بزرگ تر بود و کلا تو چسه با همه بعد منو اون باهم تو چسیم ، یعنی جدا از شاخ بازی و چس بازیاش برا بقیه ، ما باهم اصلا یه وضعی هستیم .به مادر گرام گفتم و گفت خدا بدادت برسه و.
کلا همه خوشکلاسیون هارو انجام دادم (شلوار قد نود ، کفش مشکی ، پیراهن استین کوتاه جذب و یه کت چرم +۳تا انگشتر بدست ، شب قبلشم رفتم موهارو مرتب کردم و دادم ۳ تا خط پس کلمون انداخت ) و صبح رفتم ، رسیدم دست کرده بودم جیبم از اینور به اونور راه میرفتم ( اون دوتا دخترو نمیدونم ولی فکر کنم من از همه کوچیک تر بودم ) .
رئیس که مشخص بود دنبال نایب رئیس بودن که کسی قبول نکردن گفتن اقای فتلیان شما قبول میکنی گفتم اره ، قرار شد من شناسنامه افرادو چک کنم ، بعدش رفتم شناسنامه مهر کردم بعدش رفتم کمک کاربر تو شناسنامه ها کد می نوشتم بعدش شدم دست به دست کن شناسنامه و کیفور بودم که گفتن برو صبحونه بزن بعد برو جای همون دختره تعرفه بنویس که اونم بره صبحونه ، چون دستم تند بود بعدش جفتمونو گذاشتن واسه تعرفه نویسی ( طبق عدم توانایی های بقیه و اونایی که یکم مسن بودن من جا به جا میشدم که کار راه بیوفته )
من نشتم پیش ۵ تا خانوم برا تعرفه نویسی(وسطالش کتمو دراوردم که یکی از خانوما گفت بچه اقای فتلیان شد دیگه یکی از اقایون گفت موتورش گرم شده بدین خودش همه رو بنویسه ) و اینا که کم کم سر شوخی سر کرونا و گوشی دست گرفتن و. باز شد و یخ منو و این دختر البته از طرف اون باز شد و تامام ، با یه پسره بد اخلاقی کرد بش گفتم مرسیی جذبه گفت ببین من با همه بداخلاقماااا ، بم گفت ماسک می خوای برو تو کیفم بردار که گفتم مرسی بعد یکیشو داد به کس دیگه ، بعد که خودش زد قیافمو کردم تو هم گفتم پ من چی!!!( اخه گفته بود دوتا ماسک داره ) گفت مگه میشه هوای کاکام نداشته باشم یکی از پشت سرش سورپرایزی دراورد داد بهم ، یدونه کیکم تو میز مدیر یافتیم که تهش نصف کردیم گفت بنظرت نمیاد یه گفتم چرا ولی خوشمزه تره اینجوری .
هر کدوم می خواستیم تعرفه یکیو ننویسیم میرفتیم سراغ مهر زدن و همو حرص میدادیم ، یه دختره بود بقولا ناظر بود تهش اسمشو گذاشتیم میتی کامون و حاکم بزرک صداش میکردیم ، خانم م که دور بود ازمون کلی از اونور باهامون شوخی میکرد و میخندیدیم ( میگفت تورو حداقل ۹ سال پیش دیدمت چه بزرگ شدی ) .
داشتم با گوشی کار میکردم که یوهو دیدم بی هوا ازم عکس گرفت بعدم دوتا عکسم گرفت که حواسم بود بعدم گوشی داد بهم تا ازش عکس بگیرم ، میگفت اگه اذیتم کنی عکساتو برات نمیفرستما ( من نمی خواستم ) که گفت به شمارم پیام بده یا تو اینستا تا بفرستم و فرستاد .
اخر سر من تعرفه داشتم و اون نداشت چیزی کلی اذیتم کرد ، مال من که تموم شد یکم تعرفه اومد که دادنش به اون ، نوبت من شد اینقده اذیتش کردم تهش مظلوم نیگام کرد گفتم می خوای کمکت کنم که زرت برگ تعرفه هاشو گذاشت جلوم ! بش گفتم باو من تعرف کردم فقطااا اصلا بزار حرفتموم بشه که گفت دیره
اقا عجیب اون چس کنیه رفت کنار و کلی شوخی و غیبت کردیم و خندیدیم .
رای شمردنمونم عالی بود بغیر اون پسره کنار دستیم که بوی پاش کشتمون من مرز مردا و بودم که یه دختره اومد پشت سرم نشسته بود و من شده بودم گل مجلس دیگه بعدش درستش کردن منم توی حلقشون قرار گرفتم . به دختره افتاد کنار دستم توی شمارش باهم شمارشامونو چک میکردیم یه سری رو شمرده بود ، گفت توام چک کن !!! شمردم گفتم خب شمردی چندتا بود !!! گفت ۲۸ گفتم هااااا گفت مگه چندتا شده شمردی گفتم ۲۰
وایییی اونجا که میتی کومان هعی اصرار اصرار که نسکافه بدین بهمون و وقتی اوردن هعی منت میزاشت و چشم و ابرو میومد که بخواطر منه هااا ، وقتی خوردیم فهمیدیم چی به خوردمون دادن و کلی فحش نسارش کردیم
اینقده گروه خوبی بودکه نگو کلی خوش گذشت بعضی هاشون برای چندمین بار بود که شرکت میکردن و همه میگفتن بهترین گروهشون بوده .
اقااا ولی خیلیییی خسته شدم اصلا نابوووود
درباره این سایت