اقا یه نیگا انداختم به اخرین پستام دیدم چقده بد شده !!! پس گفتم یه تحول بدم اونم با چی با شلم شومبا

اول بگم ، کلی خاطره ثبت نشده دارم که از یاد رفته ، کلیم ثبت شده که از یادم رفته ، کلیم ثبت شده که تاریخشون گذشته خیلییی هم گذشته ،کم و بیش براتون می نویسمشون ولی موندم اینا تموم بشه چه کنم برا نوشتن !!! شدید خوردم به یکنواختی !!☹ ( اقااااا بگما نمیدونم چرا حس میکنم بعضیای این پستو رو قبلا هم نوشتم ، ولی خو توی ثبت نشده هام بود !!!)

۱_عقد دایی بود یهو صدام زدن مام رفتیم وسط دیدیم دایی دستش گذاشته رو سر ما ، بعدم یهو همه زدن زیر خنده ! من تازه بعد کلی منگل بازی فهمیدم مثلا دست راست گذاشتن رو سرم که چم دونم داماد بعدی من باشم مثلا

۲_یه روز راهی خونه بودیم ( افسون ، مرغ عاشق و آ ) که سر از فست فودی همیشگی دراوردیم ! من طبق عادت چیپس و پنیر گرفتم و اونا تینی برگر ، گفتم سیر نمیشیدا ولی گوش ندادن ! تا اومدم به خودم بجنبم اونا تموم بودن حمله ور شدن به غذا من دیکه هیچ پاشدم برا اونام سفرش دادم و نشستم تا باهم بخوریم ، چه عکسایی ثبت شد ، چقده الکی سس امتحان میکردیم چه مسخره بازیا که از ته دل می خندیدیم  ، وایییی اونا که نتونستن کامل بخورن واییی چطور  ظرفاشو تا میکردن یعنی اصلا عالیییی بود اون روز بعدشم کلی پیاده روی توی خیابونا

۳_دوست صمیمیم خیلی به من حسادت داشت ، بماند که دوچار سوء تفاهمم شد و الان شده دشمن من و در پی انتقام حالا شما بیا به این حالی کن و بش بگو عمو جون واد د فاز !!!

۴_حال نداشتم برم ورزش پس پیچوندم ، استاد داشت حضور و غیاب میکرد ( منم تو سالن بودم ولی قایم شده بودم ) اسم منو که خوند پریدم بالا دست ت دادم که نامردا فروختنم ولی خب من باز قایم شدم و ندیدم

وااایییی هیچ وقت یادم نمیره اون صحنه رو که باید دست میزدن به دیوار و بر میگشتن ولی ، همشون پریدن بالا و مثل این شکلات قهوه ای تو ایموجی ها که شما بش یچی دیگه میگید چسبیدن تو دیوار

۵_رفتیم بیرون و ساندویچ زدیم بر بدن و حالا بچه ها چت که دوغ آبعلی باید بخوریم ، توی اون سرما از یه سوپری دوغو گرفتیم( سوپری  به سوپری میرفتیم که پیدا کنیم ) ، وایسادیم لب  یه باغچه تا من با ضرب دست سر دوغارو باز کنم ( شاید سوال بشه که چرووو !!! آخه گاز داشت و مام همش زده بودیم در نتیجه خواهیم داشت که = توی مغازه نمیشد بازش کرد )، برا دوتامون باز کردم ولی واسه یکی از بچه ها وقتی زدم نصف سر شیشه دوغ شیکست ، دوغم گاز دار کلیشم ریخت یعنی دوغو که خوردیم مثل سگ میلرزیدیم و مثل اسب تو خیابون میدوییدیم برا یه جا گرم   بماند ماجرای اون دیوار  ، اون شهر بازی که رفتیم اسباب بازیاش عکس بگیریم ، دوستمو که می خواستیم سوار سبدا کنیم اونجاهایی که تست داشت و دوستم هر جا میبردمون ردمون میکردن بعد فهمیدیم این بس که اومده تست کرده میشناسنش


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سلامت و نشاط در خانواده ها با(ir salamat) لمس کردن زمین فعالیت های شخصی Earle •مِن مُهتَدین• مجله مد و فشن، سبک زندگي شکار و صید