اون روز برا کاری رفتم بیرون اتفاقی گذرم افتاد به خیابونایی که توی همشون خاطره داشتم ، همونایی که ازشون ننوشتم .

یه مدت مسیرم با افسون یکی بود ، هر روز بعد دانشگاه میرسوندمش و بعدش خودم میرفتم خونه ، بعضی روزا میرسوندمش و تو مسیر برگشت بودم که گوشیم زنگ می خورد ! کجاییی!!؟ هنوز خیلی دور نشدم !!! خب برگرد بریم بیرون غذا بخوریم     ( همون فست فودی همیشگی ) . 

اولین باری که باهم رفتیم اون خیابون ، دنبال ادرسی برای اون بودیم ، زمستون بود ، دم غروب هوام فوق العاده سرد و مام بدون لباس گرم ، همینجور میرفتیم و غر میزدیم و میخندیدیم ، از سرما رفتیم تو یه کتاب فروشی ، الکی الکی اسم رمان میاوردیم ، چیزایی که فکر میکردیم نداره و اگه یکیشم داشت میرفت تو پاچمون ، بعدش زدیم بیرون و اینبار که یخمون زد رفتیم تو یه ساختمون پزشکی و تو راه پله وایساده بودیم که یه خانم با روپوش سفید هعی میرفت و میومد و مارو زیر نظر داشت که تهش گفتم افسون بیا بریم تا داستانش نکرده . آذوقه ای هم که همراه داشتیم ۴_۵ تا تخمه ته جیب افسون بود

دفعه های بعد که میرسوندمش میگفت برو اونور زیر سایه درخت وایسا من برم لباس عوض کنم و بیام بریم بیرون ( لباسای می پوشید که کل خیابون چپ نگاهمون میکردن و منم یه سره به اقایون چشم غره میرفتم ، اگه میدیدنمون هم که میگرفتن با اون تیپش ) از ظهر میزدیم بیرون تا شب که برگردیم ! کفش براش خریدیم که موجودی هیچکدوممون نمیرسید و با فروشنده اون قسمت صحبت کردیم دوبار کارت کشید ، جیگرکی رفتیم ، سینما رفتیم : به غیر ما ۳ تا جفت دیگه تو سینما بودن که داشتن خاک بر سری بازی در میاوردن ! من الوچمو می خوردم و فیلمو میدیدم ، افسونم اونارو نیگا می کرد فقط، یهو افسون میگفت فتل فتل اینارو بدو جلو چشمشو میگرفتم میکفتم وایی خاک به سرم .

کلی اون خیابونارو بالا و پایین میکردیم و اخرشم که می خواستم برسونمش کارمون بود پشت ویترین طلا فروشی ها انگشترارو نگاه کنیم تا برسیم ، و سلیقمون چقده متفاوت میشد یجاهایی و من سعی میکردم یجوری نظر اونو اول بفهمم که سوتی ندم .

اون روز اتفاقی از همه این مسیر ها گذشتم حتی سه جایی که مال روزای اول ترم یک بود ، همون موقع بش زنگ زدم گفتم اگه بدونی از کجاها رد شدم !!! وقتی براش گفتم قرار شد بازم بریم بیرون و کلی بگردیم .

پ ن : تو این بین از سر خیابونی رد شدم که یه کافه بود که ازش توی پست بعد می نویسم

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پدر ستمپی Bernd 09197977577 | ردیاب گنج یاب بیوتارا bio tara ریشه نگین کویر saye roshan طراحی سایت،سئو،تبلیغات در گوگل shahamion